حلقه های موثر علوم اجتماعی ایرانی در تعلیق اکنوند، سیطره دوگانه زمینه زدوده سنت و مدرنیته بر علوم اجتماعی
به گزارش وبلاگ مهدی آبادانی پنجمین نشست گروه مطالعات علم و فناوری با سخنرانی محمدرضا کلاهی و سیاووش قلی پور عصر روز گذشته به صورت مجازی از سوی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم برگزار گردید.
سیاووش قلی پورسخنرانی خود را با عنوان پروبلماتیک علوم اجتماعی در ایران ارائه کرد. او در ابتدای این نشست با طرح این سوال که آیا علوم اجتماعی در ایران توانسته روی هستی شناسی ایرانیان تاثیر گذار باشد یا خیر، به تشریح حلقه های موثر در این حوزه پرداخت و گفت: این حلقه ها در داخل و خارج دانشگاه فعال بوده است. در دهه 60 تا 80 پوزیتیویسم بر ایران حاکم بود و نتوانست به نیازهای هستی شناسانه ایرانیان پاسخ دهد. البته این پوزیتیویسم بیشتر آمریکایی بود تا فرانسوی. حال این پوزیتیویسم دو ویژگی داشت، یکی تجربه گرایی اقتضایی بود بدین معنی پوزیتیویسم ایرانی کمتر مسائل را به لحاظ تاریخی آنالیز می کرد. همچنین چون این پدیده اجتماعی فضایی هم هست حدود و ثقور تعیینی دارد. به طور مثال وقتی می خواهیم درباره صیانت از محیط زیست حرف بزنیم فقط می توانیم درباره جاهایی سخن بگوییم که این پدیده حضور داشت.
او ادامه داد: البته درپوزیتیویسم آثار خوبی هم خلق شد و محققان این حوزه تکنیک های آماری را به خوبی می توانستند به کار ببرند و برای انتخاب نمونه ها دقیق بودند و وسواس به خرج می دهند ولی خود پوزیتیویسم را به روش تقلیل داده بودند. بنابراین در این برهه پوزیتیویسم پارادایم علمی تعیینی نداشت و مرحوم دکتر قانعی راد و سایر استادان این آشفتگی را هشدار می دادند و می گفتند می توان از شبه پوزیتیویسم سخن گفت.
این مدرس دانشگاه با اشاره به اینکه پوزیتیویسم توجه به هستی اجتماعی ایرانیان نداشت و شبه پوزیتیویسم را در درون خودش استمرار می بخشید اضافه کرد: این پوزیتیویسم به طور کلی ارجاعش به واقعیت خیلی کم بود و از لحاظ سیاسی هم محافظه کار بود. وقتی این پوزیتیویسم به بن بست رسید، در خارج دانشگاه سه حلقه سعی کردند یاری نمایند یکی حلقه کیان بود که بیشتر روی جنبه معرفت شناسی و هرمنوتیک تاکید داشت و در این حلقه آثار خوبی تالیف و ترجمه شد. این جریان فلسفه علوم اجتماعی را رواج داد اما توجهی به هستی اجتماعی ایرانیان نداشت و حداقل اثری در این حوزه خلق نکرد.
به گفته قلی پور، مجاور با این حلقه، حقه ارغنون هم شکل گرفت که تقریبا پژوهشگران خارج دانشگاه و تعدادی از استادان دانشگاه بودند و متون بسیار خوبیرا ترجمه کردند. همچنین مجله ارغنون را با موضوع مکتب فرانکفورت، نقد ادبی و... منتشر کردند. با این وجود آنها پیامد منفی برای هستی اجتماعی ایرانیان داشتند چون واقعا کار میدانی را نادیده گرفتند به این دلیل که یا قائل به این کار نبودند یا به آن نپرداختند.
این جامعه شناس تاکید نمود: این حلقه از این جهت که کار میدانی را نادیده گرفتند، روشنفکران برج عاج نشینی را تربیت کردند که به جای کار میدانی، بیشتر ترجمه می کردند و سخنرانی هایی داشتند که بنیاد تحقیقاتی قوی نداشتند.
قلی پور در ادامه به حلقه ایرانشهری ها اشاره نمود و گفت: حلقه ایرانشهری ها خارج از دانشگاه شکل گرفت که دنباله ایران باستان بودند که از دوره قاجار ظهور کرد و تا به امروز ادامه دارد. چهره شاخص آنها سید جواد طباطبایی است که این حلقه هم آثار خوبی ترجمه و تالیف کردند اما آنها هم اکنون ایران را نادیده گرفتند و از گذشته طلایی و با شکوه ایران که دوره عصر خرد بوده و جامعه همبسته بوده، تجلیل می کردند.
به گفته او، اینها هم یک ویژگی داشتند تعلیق اکنون! آنها توجهی به نابرابری اجتماعی، حقارت و ... نداشته و ندارند و تاریخی هم که مدنظرشان است تاریخ بسیار قدیمی است که ربطش به اکنون ما اندک است.
او تاکید نمود: این سه حلقه به همراه جریان حاکم پوزیتیویسم بر ایران به جای این که درباره مردم امروز صحبت نمایند، توجه کمتری به جامعه فعلی ایرانی داشتند و همه هم همچنان به حیات فکری خود در ایران ادامه می دهند.
قلی پور گفت: در اوایل دهه 80 که پوزیتیویسم به بن بست رسید ما شرایط پس از جنگ را داشتیم که مصرف گرایی در جامعه رواج پیدا کرد و ضرورت توجه به امر فرهنگی اجتناب ناپذیر شده بود. دانشگاهیان هم به وسیله حلقه ارغنون با نظریه پردازان حوزه فرهنگ مانند هال، ویلیامز و ... آشنا شدند و چرخش فرهنگی هم در کره زمین رخ داد. به همین دلیل در ایران رشته مطالعات فرهنگی رشد کرد و امروز در فضای دانشگاهی حضور دارد. از سوی دیگر مطالعات گفتمانی هم رواج یافت و مطالعات فرهنگی تسلط خاصی بر دانشگاه ها پیدا کرد و پیامدهایی مثبت داشت و بسیاری از نظریه پردازان فرهنگی را به ما معرفی کرد و روش های مختلفی مثل تحلیل گفتمان در فضای علوم اجتماعی ممکن شد.
این مدرس دانشگاه یادآور شد: همچنین اجازه داد شد که موضوعاتی مانند خرید، پرسه زنی، مصرف و ... به صورت پژوهشی در فضای دانشگاهی انجام داده گردد و از لحاظ آکادمیک هم رشد کردند و دانشگاه های مختلف رشته مطالعات فرهنگی و رسانه را تاسیس کرد. خود مطالعات فرهنگی هم ضمن این که سعی می کرد موضوعات مرتبط با جامعه ایرانی را آنالیز کند با این وجود مطالعاتشان مانند پوزیتیویسم انتزاعی و زمینه زدا بود. این مطالعات خارج از زمینه های سیاسی، مالی و اجتماعی آنالیز شدند.
او با اشاره به نقص پژوهش های مطالعات فرهنگی در موضوعاتی چون مصرف، سبک زندگی، خرید، گروههای حاشیه ای و ... اضافه کرد: این پژوهش ها امر اجتماعی را به امر فرهنگی یا زبانی تقلیل دادند و در سطح باقی ماندند. البته این نحله ها هنوز هم در دانشگاه های ایران فعال اند و کار خودشان را انجام دادند اما توجهی به مناسبات واقعی در ایران ندارند و اکنون در این مطالعات مغفول است.
قلی پور با تاکید بر اینکه امر مالی یا اقتصاد سیاسی در علوم اجتماعی ایران کم رنگ است شرح داد: گرچه در سال های اباذری کوشش نموده این کار را بکند اما نتیجه آن تعیین نشده است.
او با بیان اینکه علوم اجتماعی در ایران به نسبت سایر رشته ها وجه انتقادی و پویایی بیشتری دارد ادامه داد: روانشناسی امروز ما به آمار تقلیل یافته و اقتصاد ما به سمت اقتصاد سنجی رفته ولی علوم اجتماعی سعی می نماید شرایطش را بهبود بخشد با اینکه به اکنون ایرانیان توجهی ندارد. علوم اجتماعی سعی می نماید خودش را نقد کند.
او تاکید نمود: نهاد دانشگاه و نهادهای اجتماعی امروز توجه به شرایط کنونی ندارند و نظام ارتقا در دانشگاه های ما به این گونه است که کوشش می نمایند شرایط خودشان را بهبود دهند اما به جامعه ایرانی یا مناسبات و شرایط آن توجهی ندارند و این حلقه مغفول است.
محمدرضا کلاهی نیز در این نشست سخنرانی خود را با عنوان زمینه زدودگی علوم اجتماعی در ایران ارائه کرد و گفت: نقد به علوم اجتماعی در ایران به معنای بی تاثیر بودن آن نیست و نقد به علوم اجتماعی به معنای زنده بودن آن و پویایی اش است.
او با اشاره به اینکه نگاه آماری به تولیدات علوم انسانی آن را بورکراتیک می نماید اضافه کرد: ما نباید علوم اجتماعی را بر اساس تعداد کتاب ها بسنجیم چون سیستم بوروکراتیک برای پذیرش و شمارش این عناوین تعیین نیست. من از این فرایند با عنوان روایت افول در علوم انسانی یاد کردم که می خواهد همه چیز را در درون خودش حل و توجیه کند.
کلاهی با بیان اینکه روایت افول سازنده نیست و نگاه شی وار به علوم اجتماعی دارد شرح داد: علوم اجتماعی در ایران پتانسیل هایی دارد که زمینه زدودگی آن را تقویت می نماید. او برای تشریح زمینه زدودگی علوم اجتماعی در ایران گفت: یک دوگانه در علوم اجتماعی وجود دارد که دوگانه زمینه زدوده ای است و کل علوم اجتماعی را در چنگال خودش گرفته است و سیطره سنگینی دارد. سنگینی این سیطره دوگانگی بر زمینه زدودگی علوم اجتماعی ایران تاثیر دارد.
کلاهی این دوگانه را دوگانه شی وار سنت و مدرنیته دانست و یادآور شد: ما شرایط خود را همیشه در درون این دوگانه آنالیز می کنیم. بنابراین فراتر از اینکه علوم اجتماعی ما سراغ میدان نمی رود حتی وقتی هم سراغ میدان می رود تحلیل های ما از آنجا که ذیل سلطه و سیطره مفاهیم سنت و مدرنیته قرار می گیرد همچنان زمینه زدوده است.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران